جدول جو
جدول جو

معنی خیری شیرازی - جستجوی لغت در جدول جو

خیری شیرازی
(یِ)
خیری زرد. رجوع به خیری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ یِ)
قاسم... از شاعران دورۀ صفوی بوده و از علوم غریبه اطلاع داشته است. وی مورد تکفیر علما واقع شد و به امر شاه طهماسب صفوی در سال 932 هجری قمری بچشمش میل کشیدند و در سال 999هجری قمری بدست عوام شیراز کشته شد. از اشعار اوست:
نقص اگر دید ابوجهل نبود آن ز نبی
عکس خود بود که در آینۀ احمد دید
کاملان بحر محیطاند و سگان جهالند
کی شود بحر محیط از دهن کلب پلید.
چون بفضل ایزد بیچون بحق بینا شدم
آگه از کنه رموز علم الاسما شدم.
(از ریاض العارفین، چ سنگی ص 170 و الذریعه قسم اول از جزء تاسع ص 95)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
یکی از شعرای دورۀ شاه طهماسب صفوی است و این بیت از اوست:
بر تربت خاکی ز کرم یار گذر کرد
کوجان که فدای قدم یار کند کس.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013)
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
نام او میرزا فضل الله است و هدایت در مجمع الفصحاء چ 1 ج 2 ص 126 آورده: ’اسم او میرزا فضل الله و بطناً صبیه زادۀ جناب آقا محمد هاشم ذهبی روح الله روحه و صاحب کمالات و حالات نیکو است. در حضرت صاحبقران مغفور و خاقان مرحوم مبرور مناصب مناسب وعالیه داشتند و اکنون نیز در دارالخلافه معتبر است خدمتش وقتی دست داده بود اشعار بسیار خوب دارند و او را از شعرای نامی معاصرین میشمارند اکنون افکارش زیاده از این حاضر نیست که قلمی میشود و در زمانی که من بنده در فارس بودم او در ری بود اکنون بخلاف واقع و غایب است. تاریخی در دولت قاجاریه تا خاقان صاحبقران برنگاشته و نام آنرا ذوالقرنین گذاشته بالجمله ببعضی از افکار ابکار آن جناب از قصاید اکتفا میرود و غزلیات خوب نیز از آن جناب دیده گردیده است’ در زیر نمونه ای از اشعار او که هدایت ذکر کرده آورده میشود:
خمار از اوست در سرها نشاط از اوست در دلها
همومینا همو ساغر همو ساقی همو صهبا
تقاضای نظام این شد که تلخی زاید از حنظل
تمنای قوام این شد که زردی زاید از صفرا
وگرنه دارد این قدرت که آرد زرد گل سوری
وگرنه دارد این شوکت که بخشد خاربن خرما
ز لطفش هردلی خرم ز فیضش هر تنی راضی
براهش هر کسی پویان بذکرش هر لبی گویا
همه آثار یک جنبش همه آیات یک قدرت
یکی هندی یکی رومی یک زشت و یکی زیبا
همه خواهان یک مقصد همه جویای یک منزل
یکی عارف یکی عامی یکی مؤمن یکی ترسا
مثالی بست و خواندش عالم ارواح در پنهان
خیالی پخت و گفتش عالم اجسام در پیدا
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ یِ شی)
صادقی کتابدار در مجمع الخواص آرد: غیرتی از بزرگان شیراز بود (در حدود قرن دهم هجری) و در اقسام شعر دست داشت. این ابیات از اوست:
رشکم آید که بعشق از غم مهجوری گل
هیچکس منع جگرخواری بلبل نکند.
شبها که روی دل به خدای تو کرده ام
اول ادای شکر جفای تو کرده ام.
هلاک غمزۀ بیباک ترسازاده ای گردم
که در محشر بدو بخشند خون صد مسلمان را.
اجل از جملۀ ماتم زدگانش باشد
هرکه را چون غم هجران تو جلادی هست.
فغان ز چشم فریبندۀ فسون سازت
که یکدمم ز خیال تو با خدا نگذاشت.
لیلی شود آگه ز گرانباری ناقه
مجنون چو بحسرت نگرد جانب محمل.
نگه کنید دلم را که خوارکردۀ کیست
نظر به روز من و روزگار من مکنید.
غیرت برم از سوختن دوزخ جاوید
کو نیز مگر داغ تمنای تو دارد.
شب از حسرت نگاهش را تصور آنقدر کردم
که زهر غمزه اش آمد برون از چشم حیرانم.
بس که در بادیۀ عشق شهیدان غمند
استخوانهاست بجای خس و خاشاک آنجا.
شدم آزرده بنوعی ز تعلق که دگر
همتم تکیه به دیوار توکل نکند.
(از مجمعالخواص ص 219).
آذر در ذکر شاعران فارس گوید: غیرتی از ولایت عراق به هندوستان رفت و از آنجا به کاشان مراجعت کرد. این ابیات از اوست:
بی مژدۀ وصال نخیزد شهید عشق
صد بار اگر فرشتۀ رحمت ندا کند.
(آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 298).
صاحب صبح گلشن (ص 301) اشعاری به غیرتی کشمیری نسبت داده است که بعضی از آنها در هفت اقلیم و آتشکدۀ آذر و مجمع الخواص به نام غیرتی شیرازی آمده. و ظاهراً از اشعار همین غیرتی شیرازی باید باشد. رجوع به صبح گلشن، مجمعالخواص ص 219، تذکرۀ هفت اقلیم چ سربی هند ص 303، طبقات اکبری ج 2 ص 505، فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 149، قاموس الاعلام ترکی و فهرست کتاب خانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 638 شود
لغت نامه دهخدا
(سا)
ابن جنید شیرازی. وی پسر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مؤلف ’شدﱡالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار’ است که این کتاب پدر خود را به فارسی ترجمه کرده و نام آن را ’ملتمس الاحباء خالصاً من الریاء’ گذاشت که بین عامه به ’هزارمزار’ یا ’هزارویک مزار’ شهرت دارد. رجوع به مقدمۀ عباس اقبال بر شدالازار شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
شیرازی. مولانا میرک شیرازی از شعرای قرن نهم هجری از مردم شیراز است به قصد سیر و سیاحت به خراسان آمد و پس از چندی به زادگاه خویش برگشت. بیت زیر از اوست:
جانا مباش در پی آزار و کین همه
کاین عالم خراب نیرزد بدین همه.
(از مجالس النفائس ص 121)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ مِ)
اسمش نجفقلی و از یساولان حضوربود و بعد در خدمت شاهزاده صاحبقران میرزا رتبتی حاصل کرد. او در غزل سرایی طبعش سلاستی گرفت و چنانکه رسم تربیت خاقان مغفور بود بهر هفته غزلی تازه بحضور بردی و جایزه یافتی و خشنود بازگشتی. بالجمله از موزونان غزل سرای معاصرین بوده قرب سه هزار بیت دیوان جمع کرده. این بیت ااز اوست: بنگر بزخمهای دل بیقرار ما
کزناوک تو مانده همی یادگار ما.
(از مجمعالفصحاء ج 1 ص 110)
لغت نامه دهخدا